جنایت وینسنس (2)
جنایت وینسنس (2)
جنایت وینسنس (2)
تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون
منبع : راسخون
دلایل رد ادعاهای رسمی دولت امریکا
1ـ قطعات متلاشی شده هواپیما و اجساد سرنشینان آن در سطح وسیعی از آبهای سواحل جنوبی جزیره هنگام, درست در داخل آبهای ایران پراکنده شده بودند. این محل درست در زیر مرکز دالان هوایی بینالمللی بندرعباس دوبی (آمبر56) قرار دارد و نشان میدهد که هواپیما درست در مسیر پیشبینی شده درحال پرواز بوده است و همانطورکه چهارسال بعد روزنامه «نیویورک تایمز», در گزارشی که حاوی چندین نکته تازه بود, گفت که ناو وینسنس در آبهای فلات قاره ایران بوده است نه در آبهای بینالمللی و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) در آن زمان بر این حقیقت سرپوش گذاشته است. همچنین دریاسالار «ویلیام کراو» رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا در دوره زمامداری ریگان در گفتگو با شبکه «بی بی سی» تأکید کرد, ناو وینسنس بدون هیچ دلیل روشنی با وجود برخورداری از توپها و موشکهای دوربرد به کمانه آبهای ایران آمده بود. این نشان دهنده آن است که ناو به عمد برای عمل سوء آماده شده بود.
2ـ هواپیمای مسافربری ایرباس از نظر حجم, شکل, اندازه و توانایی پرواز کاملاً با هواپیمای F-14 متفاوت است.
3ـ با توجه به ارتباط کلامی و ارتباط ناوبری هر هواپیمای بازرگانی و مسافربری, ناو آمریکایی میتوانست به راحتی با شنیدن مکالمات خلبان به ماهیت هواپیمای مسافربری پیببرد.
4ـ مقامات ناو آمریکایی ادعا کردهاند که سه اخطار روی باند نظامی فرستادهاند ولی پاسخی دریافت نکردهاند. مسلماً اخطار نظامی ارسال شده به گوش خلبان 655 نرسیده است, ولی سه اخطار روی باند غیرنظامی (اضطراری) را هیچ منبع غیرنظامی دریافت نکرده است و از آنجا که کلیه خلبانان دو منطقه همیشه در این باند به گوش هستند, این ادعایی واهی مینماید. مقامات آمریکایی (که سرنگونی یک هواپیمای مسافربری کرهجنوبی در سال 1362 را «بربریت» نامیدند و خواستار تحریم بینالملل خطوط هواپیمایی شوروی سابق شدند.) پس از ارتکاب حمله به هواپیمای مسافربری ایران، سعی کردند با طرح ادعاهایی, فاجعه را کوچک و کشتار 290 انسان را (که در نوع خود در تاریخ هواپیمایی غیرنظامی بیسابقه است), امری عادی جلوه دهند.
ادعاي مضحك
اين ادعا زماني مضحك به نظر ميرسد كه بدانيم، وينسنس مجهز به سيستم راداري «ايجيز» (Agies) بوده كه يكي از معروفترين و پيشرفتهترين سيستمهاي راداري در تمام جهان محسوب ميشود. به نحوي كه برخي كارشناسان نظامي آن را متعلق به جنگ جهاني سوم ميدانند.
اين سيستم در واقع، سيستم تشخيص دشمن از دوست است تا در صورت انتشار امواج غيرقابل قبول از سوي مهاجم احتمالي، سيستم دفاع موشكي وارد عمل شود. ادعاي فرمانده ناو وينسنس در اشتباه پنداشتن ايرباس از اف- 14 به اين معني است كه مدرنترين سيستم جهان قادر به تشخيص يك هواپيماي مسافربري از هواپيماي جنگي نيست. در حالي كه گفته ميشود قدرت سيستم راداري ايجز به حدي است كه همزمان چند هدف را كشف و مورد رهگيري قرار ميدهد.
چرا ايرباس ايراني به اخطار آمريكايي ها توجه نكرد ؟
آيا آن ها به ايرباس ما اخطار داده بودند؟
آيا راهي براي اخطار وجود نداشت ..؟
نظر فرمانده نیروی هوایی ایران
چرا اغلب جنازه ها لخت بودند ؟
پیگیری حقوقی
* قطعنامه 616 شورای امنیت (1988)
شورای امنیت، با بررسی نامه مورخه 5 ژوئیه 1988 جانشین نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران خطاب به رئیس شورای امنیت و با استماع بیانات نماینده جمهوری اسلامی ایران، وزیر امور خارجه ( علی اكبر ولایتی ) و سخنان نماینده ایالات متحده آمریكا ( معاون رئیس جمهوری جورج بوش )، با ابراز تاسف عمیق از این كه یك هواپیمای غیرنظامی ایران ایر در پرواز برنامه ریزی شده بین المللی 655، در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسیله موشك شلیك شده از ناو جنگی ایالات متحده آمریكا ( وینسنس) منهدم گردید، با تاكید بر ضرورت تبیین حقایق سانحه توسط بازرسی بی طرفانه، با اضطراب عمیق از تشنج دائم التزاید در منطقه خلیج فارس:
1- تأسف عمیق خود را از ساقط ساختن هواپیمای غیرنظامی ایران به وسیله موشكی كه از یك ناو جنگی آمریكا شلیك شده و تسلیت عمیق خود را به خاطر از دست رفتن غم انگیز جان انسانهای بی گناه ابراز میدارد.
2- همدردی صمیمانه خود را به خانوادههای قربانیان سانحه غم انگیز و دولتها و كشورهای آنان اعلام میدارد.
3- از تصمیم سازمان بین المللی هواپیمایی كشوری در پاسخ به درخواست جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ایجاد گروه تحقیق برای بررسی تمام حقایق موجود همچنین از اعلام ایالات متحده آمریكا و جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تصمیمشان برای همكاری با برسی سازمان هواپیمایی كشوری استقبال میكند.
4- از تمامی اعضای كنوانسیون 1944 شیكاگو، درخواست میكند كه در همه شرایط، مقررات و رویههای سلامت هوانوردی كشوری به ویژه ضمائم آن كنوانسیون به منظور جلوگیری از چنین پیشامدهایی را دقیقاً مراعات نمایند.
5- لزوم اجرای فوری و كامل قطعنامه 598(1987)، شورا را به عنوان تنها مبنای حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار، منازعه میان ایران و عراق ابراز و پشتیبانی خود را از دبیر كل برای اجرای این قطعنامه اعلام و خود را ملتزم به همكاری با دبیر كل برای تسریع در اجرای طرح اجرایی او مینماید.
جرج دابليو بوش پدر، معاون رونالد ريگان، رئيس جمهور وقت آمريكا در آگوست 1988 گفت "من هرگز از طرف آمريكا عذرخواهي نميكنم، من اهميتي نميدهم كه چه كاري انجام داده است. من اهميت نميدهم حقيقت چيست ".
جو آن روزگار بر ضد ايران بود و نيز امريكا بر مجامع جهاني، فشار وارد ميكرد؛ از اين رو صرف تصويب يك قطعنامه بر ضد امريكا، يك موفقيت به حساب ميآيد؛ ولي نكاتي در قطعنامه وجود دارد كه تذكر آنها لازم است:
1. در اين قطعنامه به جاي آوردن عنوان « خليج فارس» فقط از عبارت «خليج» استفاده شده است.
2. در قطعنامه ميان مسألۀ جنگ و ساقط ساختن هواپيماي ايراني، ارتباط ايجاد شده است.
3. در اين بيانيه، طرف متجاوز، محكوم نشده است.
4. دربارۀ محكوم كردن عامل فاجعه و جبران خسارات وارده سخني به ميان نيامده است.
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر شورای امنیت و شورای ایكائو، شكایت خود را در دیوان بین المللی دادگستری لاهه نیز مطرح كرد. عنصر تخصصی سازمان ملل متحد یعنی ایكائو (سازمان هواپیمایی كشوری بین المللی) نیز از مسائل سیاسی به دورنمانده وبه جای بررسی فنی و ارائه طریق به شورای امنیت به ابراز تاسف و تسلیت به بازماندگان سانحه پرداخت.
ايران، در اين باره از شوراي ايكائو (آژانس مسئول امنيت و سلامت پروازهاي بين المللي) كه يك مرجع فني و تكنيكي است، درخواست كرد كه جلسه تشكيل دهد و به موضوع، رسيدگي كند. با كمال تأسف اين هيئت بين المللي نيز از سياسي كاري مصون نماند و تنها به صدور يك بيانيه اكتفا كرد. در اين بيانيه از بروز اين جنايت، ابراز تأسف و همدردي شده است و نيز بر اصل پرهيز از زور عليه هواپيماهاي غيرنظامي تأكيد می کند. اين بيانيه با آنكه از يك مركز تخصي صادر شد، ولي ضعيفتر از بيانيۀ شوراي امنيت بود.
گزارش گروه حقیقت یاب ایکائو
هفت دقیقه پس از بلند شدن از فرودگاه بندر عباس، ۱۱ مورد اخطار از سوی کشتیهای جنگی ایالات متحده به هواپیمای ایرانی اعلام شد. ۷ مورد توسط ناو جنگی وینسنس بر روی فرکانس ۲۴۳ مگاهرتز، یک اخطار توسط ناو سایدز بر روی همین فرکانس و ۳ اخطار دیگر بر روی فرکانس اضطراری ۱۲۱/۵ مگاهرتز به هواپیمای ایرباس داده شد. از این ۱۱ مورد، ۷ مورد بر روی طول موج ۲۴۳ مگاهرتز بود که مخصوص هواپیمای نظامی است و ایرباس تجهیزات لازم برای شنیدن آن ها را نداشت (طبق دستور ایران ایر همه هواپیماها باید در مدت پرواز در منطقه خلیج فارس بر روی فرکانس ۱۲۱/۵ مگاهرتز به گوش باشند). در این هنگام بحث زیادی میان بخشهای اطلاعات جنگی سه ناو آمریکایی وینسنس ، مونتگمری و سایدز درگرفت. گزارش تیم تخصصی ایکائو مشخص میکند که در دقایق آخر حمله به هواپیما، عدهای هواپیما را یک هواپیمای مسافری و عدهای دیگر یک هواپیمای جنگی مهاجم تلقی نمودند. دو دقیقه بعد کارکنان مرکز گزارشی را مبنی بر اینکه هواپیمای مزبور اف-۱۴ میباشد، دریافت کردند. در همین حال کارکنان ناو سایدز فریاد زدند: هواپیما تجاری است، صبرکنید. در همین زمان یکی از افسران وینسنس نیز گفته است که هواپیما احتمالا تجاری است. در همان حالی که گفتگوهای میان ۳ ناو ادامه داشه ناخدای وینسنس تصمیم میگیرد که موشک خود را پرتاب کند.
شلیک به هواپیمای مسافری کره جنوبی، یک بام و دو هوا
غرامت
نگاهی به زندگی ویلیام راجرز:
(William C. Rogersш)
لقب: ويل
محل تولد: فورتورث (Fortworth)، ايالت تگزاس
محل خدمت: نيروي دريايي آمريکا
سالهاي خدمت: 1992-1965
درجه: ناخدا
فرماندهيها: ناو يو.اس.اس کاشينگ(DD-985)
ناو يو.اس.اس وينسنس (G-49)
گروههاي آموزشهاي رزمي تاکتيکي نيروي دريايي
نبردها: عمليات ارنست ويل
مدالها: نشان لياقت
مدال شايسته خدمت
مدال تمجيد خدمت مشترک
نشان روبان خدمت رزمي
مدال اعزامي نيروي دريايي
مدال اعزامي نيروهاي مسلح
ناخدا ويليام سي. راجرز سوم که معمولاً به عنوان ويل سي. راجرز سوم شناخته ميشود در دسامبر سال 1938 در فورتورث، تگزاس به دنيا آمد. او افسر نيروي دريايي آمريکا بود و بيشتر بهخاطر فرماندهي ناو يو.اس.اس وينسنس(G-49)، يک ناوشکن در کلاس Ticonderoga مجهز به سيستمهاي رزمي Aegis شناخته شده است. در زمان فرماندهي او، اين ناو مسئول سرنگون کردن پرواز شمارة 655 هواپيماي ايران برفراز خليجفارس بود که منجر به کشته شدن 290 غيرنظامي شد و يک ماجراي بينالمللي براي آمريکا به وجود آورد.
زندگي اوليه و حرفهاي ويل راجرز تا قبل از سال 1988
راجرز در دسامبر 1965 به درجه افسري نائل شد و اولين سفر مأموريتي او در بخش مهندسي ناوهواپيمابر يو.اس.اس اينديپندنس(CU-62) بود. دومين ايستگاه مأموريتي او ناوشکن يو.اس.اس جورج ک.مکنزي بود که ابتدا در لانگ بيچ و سپس در يوکوسوکاي ژاپن مستقر شد. راجرز در دسامبر 1969 به ناو يو.اس.اس وريلند(Uss Vreeland)- که يک ناو محافظ در کلاس Knox بود- بهعنوان افسر عملياتي پيوست. اين ناو در چارلستون واقع در ايالت کاروليناي جنوبي مستقر بود. اولين فرماندهي راجرز، ناو يو.اس.اساکسپلويت، يک ناو مينياب در کلاس تهاجمي (Aggressive) بود که اين ناو هم در چارلستون استقرار داشت. راجرز بعد از حضور در کالج ستاد نيروهاي مسلح (Armed Forces Staff College) در نورفولک واقع در ايالت ويرجينيا با سه درياسالار در واشنگتن کار کرد و به ِسمَتِ رئيس گروه ارزيابي سيستمهاي تسليحاتي که تحت نظارت وزير خارجه است، منصوب شد. به دنبال جنگ يام کيپور(Yom Kippur) در سال 1973، راجرز با توجه به سِمَتي که داشت، چندين بار به اسرائيل سفر کرد. او در سال 1978 خود را به عنوان افسراجرايي- که در ردة دوم فرماندهي است- به نام يو.اس.اس ديويد آر.ري (Uss David R.Ray) که يک ناوشکن در کلاس Spruance بود، معرفي کرد. وي بعد از آن از سپتامبر 1981 تا اوت 1984، فرمانده ناو يو.اس.اس کاشينگ(Uss Cushing) -که آن هم يک ناوشکن در کلاس Spruance بود- شد. وي قبل از آنکه فرماندة ناو وينسنس شود، در پنتاگون به عنوان رئيس بخشي در دايرة برنامهريزي رياست عملياتهاي نيروي دريايي خدمت کرد.
ناخدا راجرز در 12جولاي 1964 با شارون(لوميس) راجرز ازدواج کرد. آنها يک پسر به نام ويل سي. راجرز چهارم دارند که در فوريه 1969 به دنيا آمد.
فرماندهي ناو يو.اس.اس وينسنس
وينسنس اولين رزمناو از اين نوع بود که به ناوگان اقيانوس آرام پيوست. مرکز اين سامانه يک رادار پيشرفته، داراي رديابي اتوماتيک چندمنظورة سه بعدي و زمانبنديشده موسوم به AN/SPY-1 است. اين رادار بسيار پرقدرت که بهعنوان “سپر ناوگان دريايي” شناخته شده قادر به جستوجو، رديابي و هدايت موشکها بهطور همزمان با ظرفيت رديابي بيش از يکصد هدف در بيشتر از 100ميل دريايي(200کيلومتر) است.
فرماندهي يک ناو مجهز به سامانه Aegis در آن زمان بسيار مهم تلقي ميشد. وينسنس در 25 آوريل 1988 در يک مأموريت ششماهه به حمايت از عمليات ارنست ويل، همراهي و اسکورت تانکرهاي نفتکش در خليجفارس، در اين منطقه مستقر شد.
پرواز شماره655 ايران اير
ديويد کارلسون، افسر سرفرماندهي ناو يو.اس.اس سايدز (Uss Sides)، دومين کشتياي که در زمان وقوع اين حادثه تحت کنترل تاکتيکي راجرز بود، شخصاً از وي انتقاد کرد و او را بسيار پرخاشگر ناميد. کارلسون ادعا کرد که سرنگونکردن پرواز شماره 655 ايران اير ناشي از به اوج رسيدن روح وحشتناک ستيزهجويي ناخدا راجرز بود که اولين بار چهار هفته قبل از اين ماجرا ديده شد. کارلسون به وقايع روز دوم ژوئن 1988 اشاره کرد که مدعي شد راجرز، ناو وينسنس را که در تعقيب يک کشتي فلهبر بود، به يک ناو محافظ ايراني بسيار نزديک کرد. اينکه او با پرواز دادن هليکوپترش آن را به فاصله بسيار نزديکي از قايقهاي کوچک ايراني برد و همچنين به جاي هدايت کشتي ديگر براي شليک بهسوي کشتيهاي ايراني، بهسوي چند قايق کوچک نظامي ايراني شليک کرد. کارلسون با اشاره به هزينه بالاي اين رزمناو در ارتباط با ناوهاي محافظ وابسته به گروه رزمي، با تصميم راجرز مخالفت کرد. «چرا ميخواهي يک رزمناوAegis بهسوي قايقها شليک کند؟ اين کار عاقلانهاي نيست.»
ناو وينسنس که همچنان راجرز فرمانده آن بود، مدت باقيمانده از مأموريت خود را به اتمام رساند و در 25 اکتبر 1988 به پايگاه دريايي سنديهگو بازگشت. راجرز تا 27 مي سال 1989 فرمانده ناو وينسنس بود. در سال 1990، جورج بوش پدر به راجرز به خاطر عملکرد خارق العاده او بهعنوان افسر فرمانده، نشان لژيون لياقت اعطا کرد. اين مدال بهخاطر دوران تصدي او به عنوان فرمانده ناو وينسنس از آوريل 1987 تا می 1989داده شد و هيچ اشارهاي به سرنگون کردن پرواز شماره 655 ايران اير نکرد.
انفجار خودروي خانوادگي راجرز
حرفه او بعد از فرماندهي وينسنس
نامه ای به راجرز
اوایل غروب دیشب، ناوچه جنگی ما در این سوی کره زمین و در آب های خلیج فارس، که شما و نیروهای تحت امرتان، شرجی بودن و رطوبت بالای آن را حتماً هنوز به یاد دارید، آرام و با سرعتی کمتر از دو گره دریایی از مختصات (3،56،42،26) در ساحل جزیره هنگام عبور کرد. در آن لحظات، سکوت همه ما را فراگرفت و صفحه سونار (رادار زیر دریا) امواج الکتریکی برگشتی از قطعات منهدم شده ایرباس را که بر سطح مرجان های دریایی آرام گرفته اند نشان داد. به طور حتم، هنوز اجزایی از یکصد و چند شهید مفقودالاثر غیر نظامی درمیان آنان یافت می شود.
آقای ویل راجرز، برای هر فردی غیر از شما، شاید توجه به واقعه ای که سال ها از آن می گذرد، کمی عجیب باشد، ولی به طور حتم برای فرد شما، چنین نخواهد بود و اگر تعجبی در کار باشد، این است که چرا یک نظامی ایرانی، هم درجه شما از این سوی کره زمین و هزاران کیلومتر بعدمسافت، تصمیم به چنین تماسی گرفته، تا مکنونات قلبی خود را به شما بازگو کند.
آقای ویل راجرز، این گفته را به یاد دارید؟ «من سنگینی این بار را تا پایان عمر به دوش خواهم کشید»، جمله ای که فردای انهدام هواپیمای ایرباس، خبرگزاری ها از زبان شما بازگو کردند. این کلمات، سال هاست که من را به عنوان یک ناخدای مسلمان شرقی، به فکر واداشته که اگر در آن لحظه فاجعه آمیز درموقعیت شما قرار می گرفتم و دستور چنین شلیکی را می دادم، مسیر تفکرات، وجدان و آسایش روحی من در آینده، به کدامین سمت سوق داده می شد؟ برای شما هم که چنین تجربه دهشت زایی را پشت سر گذارده اید، به عنوان یک انسان غربی، تنها مجبور به حدس و گمان هستم.
آقای ویل راجرز، صراحت و صداقت، مبنای یک گفت وگوی واقعی را تشکیل می دهد. آیا شما همچون میلیون ها انسان دیگر، که برای فرار از رودررویی با مشکلات خرد و کلان به مسکن ها پناه می برند، برای فراموشی آن لحظه، به زیاده روی در مصرف قرص های خواب آور، الکل و یا حتی موادمخدر پرداخته اید؟ و یا نه، دچار تفریط شده و برای نادیده گرفتن مسئولیت بزرگتان در چنین واقعه ای، کنج انزوا را برگزیده اید و به یاری مکاتب مردم گریزی همچون بودائیسم، ذن و... به عالم «نیروانا» پناه برده اید؟ و یا شاید همچون یکی دیگر از افراد ارتش آمریکا، که در جنگ ویتنام، دستور بمباران مردم غیرنظامی روستایی را به وسیله بمب های ناپالم صادر کرد، کشیش شده و هم اکنون در برابر صلیب آهنین و پیکر رنجور حضرت مسیح(ع)، زانوزده و به دعا مشغولید؟!
آقای ویل راجرز، اگر آن جمله از صمیم قلب ادا نشده یا با گذشت زمان، به فراموشی نسبی سپرده شده باشد، شما اکنون در کنار خانواده تان، به راحتی زندگی می کنید و آن مدال شجاعت را که در برگشت از آن ماموریت دردناک، رئیس جمهور ریگان، در جلوی چشمان همگان، در اسکله به سینه تان دوخت، در قابی مخصوص در بهترین نقطه منزلتان قرار داده (با آن که هرگز دوست ندارم این جمله را در مورد هیچ انسان دیگری به کار ببرم) و بدان مدال خونین افتخار می کنید!...
آقای ویل راجرز، سعی خواهم کرد، با مثالی مسئله را برایتان روشن کنم. شما حتما به عنوان یک دریانورد در شبی صاف، ماه و ستارگان چشمک زنش را در آسمان بی انتها دیده اید که چگونه جشنی آرام و زیبا برپا کرده اند، ولی باید این را بپذیرید که بیشتر ملت شما، سال هاست که جهان را تنها از دریچه اینچ های تلویزیون رنگی می بینند و از این دریچه، تغذیه فکری می شوند. همین باعث شده است تا جهان با عظمت خداوندی در چشمانشان خوار جلوه کند.
آیا ساعتی دچار بی برقی شده اید تا در شب و با نور فانوس، خانه را روشن کنید و تازه بفهمید که برای نخستین بار و پس از مدت ها بدون واسطه ای به نام تلویزیون، چشم در چشم عزیزانتان دوخته اید؟ این نگاه با واسطه به جهان، یکی از دلایل عمده ترس و وحشت شما از مرگ و آینده است، یعنی ارتباط نداشتن صحیح با طبیعت و بالطبع خداوند، به همین علت، لحظه ای تنهایی و در خود رفتن را بر نمی تابید. این ترس از مرگ و نگاه مادی، که جزو اصلی دیگری از رویای آمریکایی است، خمیر مایه شلیک ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری است...
لحظه ای که نفرات شما در پل فرماندهی وینسنس، از اصابت موشک های رها شده هواپیمای مسافربری مطمئن شدند، دقیقا چنین جیغی کشیدند yohoo. آیا این شیهه شباهتی به صدای سواره نظام آمریکا در قتل عام سرخ پوستان و یا به دار کشیدن سیاه پوستان توسط گروه های کوکلاس کلان ندارد؟ بله yohoo.
آقای ویل راجرز، مجموع این تجربیات، به من و دوستانم آموخت که برخلاف افراط کارانی همچون شما و تفریط کاری همچون بودا، تنها به دین و مذهب خود بیاویزیم و پیش از هر شلیک، تفکر کرده و بعد ماشه را بچکانیم، تا پس از هشت سال حضور در جبهه دفاع، که به حق مقدسش می شماریم، احتیاج به هیچ قرص خواب آوری نداشته باشیم. در زمان جنگ، چهار میلیون داوطلب به جبهه ها رهسپار شدند و در زیر سایه توجه به مذهب، کشور مقابل ما نتوانست، حتی یک مورد هتاکی جنسی به نوامیس خود را ابراز نماید و این یکی از بزرگ ترین دستاوردهای بشری در دفاع است، ولی در مقابل، با خروج سربازان آمریکایی از شرق دور، بنابر آمار رسمی دستگاه های سازمان ملل، 20.000 فاحشه در کامبوج باقی ماندند و این یک رکورد واقعی توسط ارتش شما بود که برجای ماند.
آقای ویل راجرز، اکنون من در ساحل خلیج فارس و به یاد 290 شهید بی گناه، که اجساد بیش از صد تن آنان، هنوز در اعماق دریا آرمیده، این مطالب را برای شما می نویسم، به گرامیداشت قربانیانی که به یقین، هرگز هالیوود به یادبوشان «تایتانیک» دیگری نخواهد ساخت. من در هر گذر از این مختصات که چشمم به صفحه سونار می افتد، به شما فکر می کنم و کاری که می توانید برای کاستن از این بار گران انجام دهید. شاید بپرسید چگونه؟ به نظر من، کافی است، به تک تک افراد نظامی آمریکا، به دور از غریو و هیاهوی شهرها و چراغ نئون و سیاستمداران تو خالی و پرمدعا، آسمان پرستاره و طبیعت، خداوند را نشان داده و تنها ابراز کنید که خدای این طبیعت، بسیار بزرگ تر از آن صفحه تلویزیون و یا رادار است و در زیر سایه این خدا، انسان های دیگری نیز هستند که قلب و احساس دارند و دلشان برای ابنای بشر، همچون خود می تپد، ولی دوست ندارند، حقیقت زندگی را در لذت جویی افراطی فراموش کنند. اگر این گونه پنداشته شود، هرگز ناو دیگری از سان دیه گو (مهد ساخت هواپیمای چارلز لیندنبرگ مشهور) به حرکت درنمی آید، تا به جای پرواز فراموش نشدنی لیندنبرگ بر فراز اقیانوس، یکی از بزرگ ترین فجایع هوایی تاریخ را رقم زند. و بدین ترتیب، یقینا روزی فرا خواهد رسید که به انجام این رسالت عظیم، سنگینی این بار بر دوش تک تک انسان ها قرار گیرد، تا مردی به نام «ویل راجرز» نیز، در زندگی اش لختی احساس آسودگی وجدان کند.
پس به امید آن روز، خداحافظ
سخن آخر...
بگذارید قضیه را ساده تر نگاه کنیم.
به خودمان بیاییم. قرار نباشد برای هر اشتباهی بیانیه بدهیم، توجیه کنیم و از بار مسئولیت تقصیر کار، بکاهیم. چون آمریکا قبول نمی کند که تقصیر کار بوده است پس ما زحمت بکشیم و توجیه کنیم. خدا رحم کرده ما در زمان عاشورا و وقوع واقعه کربلا نبوده ایم.
شاید احمد کسروی را بشناسید. احمد کسروی هم از خود استدلالی از یک مسلمان شیعه به جایی رسید که یواش یواش معصومیت ائمه را رد کرد به امام صادق (ع) و امام باقر (ع) ایراد گرفت و نهایتا اقدامات امیر المؤمنین را هم رد کرد و کافر شد. در پایان هم اعلام کرد که کمونیست است.
پس یاد بگیریم در قضیه ایرباس خودمان و هر جای دیگر با استدلال صحیح، حقیقت را بفهمیم. و خون هموطنان و مسافران بیگناه را پایمال علایق شخصی خود نکنیم.
خبرگزاري فارس
شریف نیوز
Oldpilot.ir
تاريخ سياسي جنگ تحميلي، علي اكبر ولايتي، ص 274.
مجله گلبرگ :: تیر 1383
AVINY.COM
naseiran.persianblog.ir
hamshahrionline.ir
Sajed.ir
www.daneshju.ir
rooshool.blogfa.com
www.pajoohe.com
www.hawzah.net
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}